متنی بسیار زیبا و دلنشین


کاش این متنو با تمام

وجودتون بخونید...


قرار نبوده تا نم باران زد،دست پاچه شویم و زود چتری از

جنس پلاستیک روی سر‌ بگیریم مبادا مثل کلوخ آب شویم.


قرار نبوده این قدر دور شویم و مصنوعی. ناخن های

مصنوعی دندان های مصنوعی،خنده های مصنوعی،

آواز‌های مصنوعی و دغدغه های مصنوعی...


هر چه فكر می‌کنم می‌بینم قرار نبوده ما این چنین با

بغل دستی هایمان در رقابت های تنگانگ باشیم تا

اثبات کنیم موجود بهتری هستیم


 این همه مسابقه و مقام و رتبه و دندان به هم

نشان دادن برای چیست؟


قرار نبوده همه از دم درس خوانده بشویم، از دم دکترا

به دست ، بر روی زمین خدا راه برویم .

بعید میدانم راه تعالی بشری از دانشگاه ها

و مدرک های ما رد بشود.


باید کسی هم باشد که گوسفندها را هی کند، دراز بکشد

نی لبک بزند با سوز هم بزند و عاقبت هم یک روز در همان

هیات چوپانی به پیامبری مبعوث شود.


یک کاوه لازم است که آهنگری کندکه درفش داشته باشد

که به حرمت عدل از جا برخیزد و حرکت کند.


قرار نبوده این ‌همه در محاصره سیمان و آهن، طبقه روی

طبقه برویم بالا ، قرار نبوده این تعداد میز و صندلی‌ِ کارمندی

روی زمین وجود داشته باشد


بی شک این همه کامپیوتر...و پشت های غوز کرده

آدمهای ماسیده درهیچ کجای خلقت لحاظ نشده بوده...


تا به حال بیل زده‌اید؟

باغچه هرس کرده‌اید؟

آلبالو و انار چیده‌اید؟

کلاً خسته ازیک روز کار یَدی به رختخواب رفته‌اید؟

آخ که با هیچ خواب دیگری قابل مقایسه نیست.