بررسی ضرورت پوشش حجاب از دید علم فرا روانشناسی
طبق مشاهدات و بررسی های دانشمندان علم فراروانشناسی بدن دارای یک سیستم انرژی می باشد که تعادل انرژی را در بدن حفظ می نماید.این سیستم انرژی در یک سری نقاط با محیط اطراف دارای تبادل انرژی است و هر کدام از این نقاط با یک سری از خصوصیات فیزیکی ،ذهنی و روحی در ارتباط اند. میزان سلامت روحی و ذهنی و جسمی ما با این نقاط در ارتباط است و در صورت وجود اشکال در انتقال انرژی انسان دچار بیماری های مرتبط با آن نقطه خواهد شد.
میزان انتقال انرژی این نقاط تحت تاثیر عواملی مثل صوت ، رنگ ، نور ، تغذیه ، رایحه، سنگ ها و جواهرات، احساسات ، تفکرات ، اعمال و حرکات جسمانی قرار دارد. برای تشریح میزان عبور انرژی اصطلاحا از کلماتی مثل باز یا بسته استفاده می شود البته نه این که شاهد باز یا بسته شدن چیزی باشیم مثلا وقتی که می گوییم دلم باز شد واقعا اتفاقی در جسم ما نمی افتد بلکه منظور یک تعبیر معنوی از یک رویداد باطنی است ، عبارات به کار رفته در این رابطه نیز به همین معنا می باشند.
حال باز یا بسته بودن این نقاط چگونه روی ما تاثیر می گذارد؟
معمولا زمانی که یک مرکز نیمه باز است در تعادل است و فعالیت های مرتبط با آن در شرایط مطلوبی قرار دارند ولی اگر کاملا باز یا کاملا بسته باشد منجر به عدم تعادل می شود. در بدن هفت مرکز اصلی در راستای ستون فقرات از انتهای ستون فقرات تا فرق سر قرار دارند.و هر کدام رنگ مخصوصی را تابش می کنند که با چشم عادی قابل مشاهده نیست.این رنگ ها به مشابه هفت رنگ رنگین کمان از سرخ شروع شده به بنفش ختم می شوند و تحت تاثیر همان رنگ نیز بازتر می شوند. برای مثال مرکز دوم انرژی در ناحیه ساکرال یک اینچ بالاتر از مجرای ادرار قرار دارد و با لذات و شهوات در ارتباط است و رنگ مخصوص آن نارجی می باشد حال اگر فردی پیراهنی به این رنگ بپوشد یا رنگ و نور محیط نارنجی باشد این مرکز در فرد فعال تر شده میل او را به لذات افزایش می دهد حال اگر این مرکز را در معرض رنگ های تیره و سیاه قرار دهیم فعالیتش رو به افول می گذارد رنگ نارنجی در زنان و رنگ قرمز در مردان محرک شهوت است. رنگ قرمز با مرکز اول انرژی مرتبط است که در انتهای ستون فقرات و بین عورتین قرار دارد.این مرکز نیز با قدرت ،خشم ، ثروت و شهوت در ارتباط است.پوشیدن لباس های قرمز و نارنجی موجب تحریک شهوانی شده بیماری های اجتماعی و فردی فراوانی در پی داردکه تشریع پیامد های آن در مقالات و کتب مختلفی مطرح شده است. و نیز استفاده از لباس های تیره رنگ فعالیت این مراکز را کاهش داده و شرایط متعادلی برای حضور و فعالیت سالم در جامعه را فراهم می آورد. برای همین منظور باید از مصرف یا استفاده بیش از حد و نا بجای عطر ها، موسیقی ها و حتی خوراکیهایی که باعث تحریک این مراکز شده نیز پرهیز نمود.
برخی از منابع
اطلس چاکرا اثر کالاشاترا گویین دا –رنگ درمانی اثر بار بارا باورز-آموزش عمی انرژی درمانی بادست اثر جک آنجلو- انرژی درمانی با کریستال ها (معراج بلورین) اثر کاترین بومن-شفای هاله اثر والتر لوبک
تحلیل حجاب از دیدگاه روانشناسی
حجاب و هویّت یک مقوله جدانشدنی در دوران بلوغ و پس از آن هستند . حجاب یعنی حفظ حرمت وارزشهای وجودی خود وهویّت یعنی شناخت خود به عنوان یک موجود برتر که دارای اندیشه وتفکّر است و ماهیّت او این گونه است (یا پسر ویا دختر است ) و باید برای آینده برنامه داشته باشد و دوست دارد در آینده مشکلات مهم زندگی دیگران را مرتفع نماید و البته خود در خوشبختی تمام باشد هنگامی که مسیر درست تربیّت برای زندگی نوجوان پی ریزی شد و او به شناخت کلّی از خود رسید در این زمان متوجّه می شود که حجاب نیز یکی از مولّفه های هویّت اوست . چنانکه حجاب را هویّت زن مسلمان و بی حجابی را هویّت سست دینان و بی دینان می شناسند . البته همانطور که گفته شد تنها در زمانی این تفکّر در اذهان روشن جوانان نقش خواهد بست که در دوران نوجوانی وجوانی از یک روش مناسب وعلمی و تجربی کارآمد پرورش روحی و اخلاقی بی نصیب نباشند .
روانشناسی مسأله پوشش را با مطالعه انسان پیوند می زند و با توجّه به اینکه انسان به طور ساختاری موجودی است که نیازهای خاصّی دارد بنابراین نظریات روانشناسان در مورد حجاب وپوشش بسیار متفاوت وگاه متناقض است . البته باید پذیرفت که این علم هنگامی به شناسایی انسان پرداخت که زمان و دوران خداکشی ودین کشی بود .
در شناخت مسأله حجاب و پوشش در بین مرد وزن این نکات ضروری است :
زن : از نظر روانشناسی به دو دسته تقسیم می شوند :
1- عدّه ای که حجاب را مانعی برای نشان دادن خود وزیبایی های شان ویا تفاوت وتبعیض بین زن ومرد می دانند .
2- عدّه ای که حجاب را موجب امنیّت زن و مرد می دانند و آن را مانعی برای رسیدن به اهداف شان نمی بینند والبته آن را عامل تبعیض هم نمی دانند چون این دسته از افراد پایبندی هایی هر چند کوچک با اخلاق و مذهب دارند که خواه ناخواه این مسأله برای گروه نوجوان و جوان که در حین تکامل شخصیّتی هستند کاملاً روشن و آشکار است . نو جوان در سنی قرار دارد که کم کم به هویّت وجودی خود آشنا می شود و برای نیازهای روزمره خود به دنبال پاسخ صحیح است که در این حوزه والدین با همکاری روشهای متناسب علمی آموزشی در مدارس بسیار مهم است و شخصیّت نوجوان را پخته می کند . نوجوان براى درك بهتر خود و آشنايى با محيط پيرامون خويش , نيازبه راهنمايى و آگاهى دارد.او هـمـواره در حال رشد و نمو است و رشد جسمى اش بطور طبيعى , همراه با حالتها و هيجانهاى روحى و عاطفى است .
در روانشناسی رنگها میخوانیم که رنگ سیاه نمایانگر مرز مطلق است . لذا کسی که رنگ سیاه میپوشد، میخواهد نشان دهد که مرزی را ایجاد کرده است . اما این که این مرز برای چیست، در موقعیتهای مختلف ممکن، است متفاوت باشد . گاه لباس سیاه را در ماتم و عزا میپوشند، برای آن که نشان دهند بین آنها و عزیزشان فاصله افتاده و مرز زندگی آنها را از هم جداکرده است و یا برای آن که نشان دهند که در حریم خانه و خانوادهی آنها حادثهای رخ داده است که انجام برخی از کارهای معمولی که سایر خانوادهها انجام میدهند، برای آنان میسر نیست .
اما گاهی هم سیاه میپوشند، نه برای عزا و ماتم بلکه برای مشخص کردن مرزها و حریمهای اجتماعی و حجاب یک خانم مسلمان با چادر سیاه از این دسته است .
وقتی که خانمی چادر مشکی به سر میکند و با وقار و متانت تمام قدم به عرصهی اجتماع میگذارد، با این نحوهی پوشش میخواهد نشان دهد که هرکسی حق ندارد به این حریم پاک، مقدس و خصوصی وارد شود . این حریم، حریم حرمت، حیا و احترام است، نه جای هرزگی، آلودگی و هوس بازی . در واقع او با حجاب مشکی و چادر سیاه، بین خود و مردان نامحرم مرزی عاقلانه ایجاد میکند، او با این سیاهی ظاهری اما ریشه دار در درون خود میخواهد نگاه تیز و برندهی هرزگی و ابتذال را بشکند و نگذارد در حریم عفاف، پاکی و نجابت اونامحرمی وارد شود و حرمت او را از بین ببرد . لذا چادر مشکی به منزلهی حرمت و احترام است . مرز ادب، کرامت، حیا و عفت است . مرز آداب است و نشان میدهد که در این محدوده باید حریم را نگه داشت و به صاحب حرم بادیدهی احترام و ادب نگریست .
از نظر روانی نیز وقتی انسان پارچهی سیاهی را میبیند، دیگر چندان رغبتی به نگاه کردن پیدا نمیکند و خود به خود نظر را بر میگرداند . نگاه به رنگهای روشن چشم ار باز و رغبت مشاهده و تمرکز بردیدن را دوچندان میکند، به عبارت دیگر از دیدگاه روانشناسی رنگها، نگاه به رنگهای تیره، به ویژه رنگ سیاه که بی رنگی مطلق است، تقریبا تمام رغبتها را از بین میبرد .
روان شناسان امروز میگوید: «سیاه به معنای «نه» بوده و نقطهی مقابل «بله» یعنی سفید است» با این نگاه باید گفت: آن کس که در مقابل نامحرم سیاه میپوشد، در واقع میخواهد به او «نه» بگوید و آن کسی که رنگ جذاب میپوشد، در واقع خواسته یا ناخواسته خود را در معرض نگاههای هرزه و آلوده قرار میدهد و وسیلهی آلودگی و انحراف خود و جامعه را فراهم میکند .
در روانشناسی رنگها میخوانیم که «سفید به صفحهی خالی میماند که داستان را باید روی آن نوشت، ولی سیاه نقطه پایانی است که در فراسوی آن هیچ چیز وجود ندارد»
منبع : http://www.tebyan-zn.ir/zanan.html
[۱] ـ ر.ک. روان شناسى رنگها: ماکس لوشر: ترجمه ویدا ابى زاده